برای یه لحظه لذت جان خود را به خطر نیندازید
Don`t risk ur life for the pleasure of an instant!
انسان لجباز به خودش و دیگران صدمه میزند
a stubborn person hurts others & himself!
از روی لجبازی کلید ماشین را قایم کرد
out of spite he hide the car key
فنجان از چای لبالب بود
The cup was filled to the brim with tea
لبالب
brimful - flush
پای کسی لب گور بودن
To have one foot in the grave
لب و لوچه اویزان
frustrated look
لباس بچه را بپوشان
Put clothes on the baby
احوال کسی را پرسیدن
To inquire a bout s.one`s health
امیدوارم به زودی شما را ملاقات کنم
I hope to see u soon
امین ترین مردی که میشناختم
The most honest man I knew
یک خبر امید بخش
A hope - inspiring news
این جا و انجا
Here & there
او براستی دوست خوبی است
He is truly a good friend
راستی نمیدانم چرا اینقدر محزونم
In sooth I know not why I am so sad!
باران به شدت میبارید!
It was raining hard
به دلخواه خود
As desired
من نمیتوانم همه اش به دلخواه تو عمل کنم
I can`t always act as u wish me to
مهدی شغل خوبی به دست اورد
Mehdi landed a good job
هرچه را که واقعا ارزو کنی بدست خواهی اورد
You`ll get whatever u really wish
پند پدرانه
Fatherly advice
سر ساعت 10 اینجا باش
Be here at 10 clock sharp
سامین هم انجا بود
Samin was also there
مرا جاودان کن
Make me immortal
بوسه دادن- بوسه پراندن
To blow a kiss!
بوسیدن
To kiss - to smooch - to buss
وقتی تو را مینگرم ...
When I glance at u
مثل این است که...
It`s as though
معشوق من!
My lover - the one i love
او انسان ساده ایست
He is a simple human being
او با خلوص دوست دارد
He love in all honesty
ذرات زندگی
The very atoms of life
من به یاد اوردم
I recall
زخم های من همه از عشق است
All my wounds come from loveing
دارم بهت عادت میکنم
I become inured to u
من بهت عادت کردم
I inured to u
خیلی دوست دارم شما رو ملاقات کنم
I would like very much to meet u
اشتباه را محکوم کن نه انکه اشتباه از او سر زده!
Condemn the fault & not the actor of it
دیشب خوابتو دیدم!
Last night I dreamed of u!
باید قبول کنی!
You should face the music !
تو منو سر کار گذاشتی؟
U play cat & mouse with me?
باید از راه تحصیل خود را بهتر کنی
U must better urself through education
بین خودمان باشد
Between ourselves
نه این نه ان
Betwin & between
وای بر کسیکه...
oe betide he who...
زود از خواب برخاست
He awoke betimes
او از اعتماد من سو استفاده کرد
He betrayed my trust in him!
او دختر همسایه را از را ه به در کرد!
He betrayed the neighbor`s daughter
بیش از یک ساعت
Better than an hour
از عشق خودشو باخته بود!
She was beside herself with LOVE
ماشینی که رد میشد به من گل پاشید!
A passing car bespattered me!
از طرف دیگه خسته هم بودم!
Beside I was tired too
او از من بهتر اواز میخواند!
She sings the best
شرط میبندم امشب باران بیاید!
I bet it will rain tonight!
انجا خیلی خفه بود خوش حال شدم که بیرون امدم
I was stifling in there I was glad to get out
او در حالی که دستش را (به علامت خداحافظی) تکان میداد از پیش
مادرش رفت
She left her mother with a wave of the hand
او در مورد سنش به ما دروغ گفت (سن واقعیش را نگفت)
He lied a bout his age
این همه سر و صدا برای چیه؟!
What`s all the fuss a bout?
از وقتی که اخرین بار پال رو دیدم حد.د پنج سال گذشته
It`s been a bout five years since I`ve seen Paul
او واقعا یکی از بهترین دانش اموزان کلاس زبان من به حساب می امد
She was really regarded as one of the most able students of my
English class
دیگه نزدیک بود بریم که تام رسید
We were just a bout to leave when jerry arrived
حضار جلسه از حد پیش بینی شده بیشتر بودند!
Attendance at the meeting was higher than expected
انها با دقت تمام به سخنرانی گوش دادند
They listened to the speech with close attention
وسط سخنرانی حواس سارا داشت پرت میشد
During the lecture Sarah`s attention began to wander