کودک و نوجوان کودک و نوجوان
درباره ما


این وبلاگ به کودکان و نوجوانان عزیز کمک می کند تا با جامعه بهتر و راحت تر رو به رو شوند و در زمینه های آموزشی هم به آن ها کمک می کند .

پیوند روزانه

میهن دانلود
دابل اس
دنیای بازی
کره جنوبی
کودکان و نوجوانان
فرهنگ نامه مخصوص کودکان و نوجوانان
english for school
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


کودک و نوجوان

بهترین و زیبا ترین سایت تفریحی , آموزشی و سرگرمی برای کودکان و نوجوانان
موضوع: <-PostCategory->

 

دختری که خودش را با مهتاب شست
مهتاب

 

یکی بود یکی نبود. در زمان‌های بسیار قدیم دختر تنهایی بود که با پیرزن جادوگر بدجنسی زندگی می‌کرد. او مجبور بود از صبح تا غروب برای آن پیرزن کار کند و پس از خوردن شام مختصری، در خانه ی تاریک و نمور او بخوابد. روزها وقتی کوزه‌ها و قدح‌های جادوگر را از چشمه آب می‌کرد، کوزه‌ای آب هم برای خودش برمی‌داشت و در پستویی که شب‌ها می‌خوابید، مخفی می‌کرد. وقتی مادرش زنده بود، به او یک قالب صابون داده بود. این صابون هم جادویی بود، اما نه مثل جادوی آن جادوگر شرور. این صابون هیچ وقت تمام نمی‌شد. بنابراین شب‌ها موقع خواب و صبح‌ها که از خواب برمی‌خاست، خودش را با آب چشمه و صابون جادویی می‌شست.یک شب جادوگر به پستو آمد و از دیدن خدمتکاری به آن پاکی و تمیزی تعجب کرد. او می‌خواست آن دختر هم مثل خودش ظالم و بدجنس باشد تا در آینده بتواند جانشین خوبی برای او بشود؛ علف‌های سمی جمع‌آوری کند و افسون‌های شیطانی بسازد. به همین خاطر روزها که آن دختر علف‌ها را از هم جدا می‌کرد و پاتیل‌ها را به‌هم می‌زد، جادوگر با صدای بلند از کتاب‌های قدیمی برای او شعرهایی در باره نفرت و زشتی می‌خواند و آوازهای شیطانی سرمی‌داد. نیمه شب‌ها هم در پستویی را که دختر در آن خوابیده بود، باز می‌کرد و برایش زمزمه‌های شیطانی می‌خواند و هوهو می‌کرد و می‌خندید و ناگهان ساکت می‌شد، به امید این که دختر بترسد و خواب‌های بد ببیند.

اما قلب آن دختر خیلی پاک بود. او در خواب می‌دید که آفتاب به تپه‌های سرسبز تابیده و آهوان تیزپا در مرغزارهای وسیع گردش می‌کنند. او خواب باغ پر گل و میوه‌ای را می‌دید که در آن همراه شیر مهربانی تولدش را جشن گرفته و کیک می‌خورد. به این ترتیب شعرها و آوازهای جادوگر به دختر اثر نمی‌کرد. جادوگر با خودش گفت:«‌چون او صبح‌ها و شب‌ها خودش را می‌شوید، شعرهای من بر او اثر ندارد.» یک روز به دختر گفت: «‌امروز داخل خانه کار کن. من خودم آب می‌آورم. » آن روز دختر نتوانست کوزه‌اش را از چشمه پر کند و آن شب هم نتوانست تاریکی را که مانند دوده و زنگ او را دربرگرفته بود، از خود بزداید. آن شب هم جادوگر فقط یک کاسه شیر به او داد و در پستو را رویش قفل کرد. اما دختر فقط نیمی از شیر را خورد. بعد قالب صابون جادویی‌اش را، که داخل سوراخ موشی مخفی کرده بود،‌ بیرون آورد و خودش را با دقت با شیری که در کاسه مانده بود،‌ شست. صبح روز بعد، هرچند آن دختر خیلی لاغر و رنگ پریده بود، اما چنان می‌درخشید که جادوگر چشم‌خود را بست و از خشم طوری ناخن‌هایش را جوید که خون از نوک انگشت‌هایش جاری شد. او فهمید باید چاره دیگری بیندیشد. شب بعد جادوگر به او آب که نداد هیچ، شیرهم نداد. فقط یک سیب پلاسیده به او داد و در پستو را قفل کرد. دختر نصف سیب را خورد و صابون جادویی و باقی مانده سیب را به خودش مالید. آب آن سیب تا حدودی تیرگی‌های جادوگر را از او پاک کرد، اما نه به‌طور کامل. روز بعد جادوگر وقتی که دختر را خیلی خسته و کوفته دید ‌خوشحال شد. فهمید تیرگی می‌تواند بر او هم اثر کند. آن روز دختر با بی‌حالی کمی شعر خواند، اما زمانی که دستورهای او را اجرا می‌کرد، صدای زشت و بدخواه او را هم می‌شنید. شب، جادوگر به او گفت: «‌عزیزم، چون امروز خوب کار نکردی، امشب چیزی نداری بخوری. برو در پستو بخواب و سعی کن فردا بهتر کار کنی.» بعد هم در را قفل کرد.

دختر تک و تنها در تاریکی نشست. کوزه‌اش خشک خشک بود؛ نه آبی داشت و نه شیری. برای رضای خدا یک سیب پلاسیده هم در اتاقش پیدا نمی‌شد. دختر وسط پستو نشست و سعی کرد گریه کند، اما از چشم‌های خشکش اشکی هم در نیامد. انگار او را از چوب و تار عنکبوت ساخته بودند. او صابون جادویی‌اش را، که به سفتی سنگ شده بود، در دست گرفت.ناگهان نوری نقره‌ای رنگ از لابه‌لای درزها و سوراخ‌های سقف، که جادوگر از پشت آنها بیرون را می‌پایید، داخل پستو افتاد. او کاسه گلی و کوزه‌اش را زیر آن گذاشت تا نور در آنها بتابد. سپس دست‌ها و صورتش را با مهتاب شست. صابون به شکل حباب درآمد و با نور نقره‌ای رنگی درخشید. دخترک پاهایش را هم شست. به این ترتیب لکه‌های تیره از او جدا و ناپدید شد. پستو مانند روز روشن شد و دختر مانند فانوسی که در شب طوفانی می‌درخشد، درخشیدموهای سرش برق زد و چشم‌هایش مانند شمع روشن شد. برای اولین بار صابون کوچک و کوچک‌تر و بالاخره تمام شد. اما او دیگر به آن صابون نیاز نداشت، چون با شور و اشتیاق فراوان تمام بدنش را با مهتاب شسته بود. نیمه‌شب جادوگر در پستو را باز کرد تا دوباره در گوش دختر قصه‌های بد زمزمه کند؛ اما به محض آنکه در را باز کرد، برخلاف انتظارش، دختر را دید که با نور نقره‌ای رنگی می‌درخشید. جادوگر از دیدن آن همه زیبایی مبهوت و متحیر به زانو افتاد. دختر به او گفت: «‌حالا من از تو قوی ترم. از این به بعد، این خانه شب‌ها هم مثل روز روشن است و تو باید به شعرهای من گوش کنی و یاد بگیری آوازهایی بخوانی که من می‌خوانم. تو باید خودت را با آب چشمه و شیر آنقدر بشویی که شرارت و بدجنسی از تو پاک شود و قلبت مانند نور بدرخشد. آن موقع با هم سفری را آغاز می‌کنیم و مانند دو شمع روشن به گوشه و کنار غمزده دنیا می‌رویم تا همه جا را روشن ‌کنیم.»

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط :negar | لينک ثابت |چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,|



موضوعات
داستان شعر علمی چیستان فرهنگ لغت انگلیسی آموزش نقاشی انگلیسی آیا می دانید ؟ شعر های ادبی داستان ها کوتاه تاریخ کاردستی روبان دوزی آموزش دکوپاژ روی شیشه داستان های کودکانه داستان های تاریخی کتابخانه ی انگلیسی ضرب المثل ها عکس های انیمیشنی ادبيات فارسي اول دبيرستان

لینک دوستان

خانواده ایرانی
کربلا
English for school
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان در هم و بر هم و آدرس negarinkorea.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

هفته چهارم دی 1391
هفته دوم بهمن 1391
هفته دوم دی 1390
هفته دوم بهمن 1390
هفته دوم بهمن 1390
هفته دوم بهمن 1390
هفته چهارم بهمن 1390
هفته اول بهمن 1390
هفته چهارم دی 1390
هفته سوم دی 1390
هفته دوم دی 1390


نویسنده وبلاگ :

negar

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 63
بازدید کل : 1732
تعداد مطالب : 78
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1




Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com